نام کتاب : مهمانی در مهتاب

 نویسنده کتاب : آر. ال. استاین

 تعداد صفحات کتاب : 71

  حجم کتاب : .488 کیلوبایت

  قالب کتاب :  PDF

 فرمت فایل : ZIP

 
  خلاصه داستان : چهار دوست بسیار صمیمی در یک مدرسه و البته در کلاس هایی جداگانه درس میخوانند.(ری ،تریستان - رزا و بلا) نزدیک جشن هالووین است و این چهار نفر برای خوشگذرانی در جشن نقشه میکشند... اما آقای "مون" معلم آنها جشنی برگزار کرده و فقط برای این چهار دوست دعوتنامه میفرستد!برای آنها بسیار عجیب است که چرا آقای مون فقط آن چهار تا را از آن مدرسه ی پرجمعیت دعوت کرده است؟و از طرفی دیگر هیچکدام دوست ندارند مهمانی هالووین را در جشن آقای مون که آدمی خشک ، جدی و بسیار عجیب است بگذرانند! اما نهایتا تصمیم میگیرند برای اینکه آقای مون ناراحت نشود یک ساعتی آنجا بمانند و بعد بروند. همه چیز عادی به نظر عادی می آید تا اینکه روز قبل از هالووین پسر آقای مون به آنها هشداری عجیب می دهد،هشداری که از نظر آنها مسخره است اما واقعیت دارد...

 نام کتاب : شبح سخنگو

 نویسنده کتاب : آر. ال. استاین

 تعداد صفحات کتاب : 44

  حجم کتاب : .371 کیلوبایت

  قالب کتاب :  PDF

 فرمت فایل : ZIP

  خلاصه داستان : این چیزی هست که همه درباره ی کوپر هولمز می گویند اما هنگامی که خانواده ی کوپر به خانه ی جدیدی در اعماق جنگل نقل مکان می کنند اتفاقات واقعا ترسناکی می افتد مشکل اینجاست هیچ کس حرف های گربه ی ترسویی مثل کوپر را باور نمی کند

 نام کتاب : آکادمی خون آشام (جلد 1)

 نویسنده کتاب : ریچل مید

 تعداد صفحات کتاب : 332

  حجم کتاب : .1.60 مگابایت

  قالب کتاب :  PDF

 فرمت فایل : ZIP

  خلاسه داستان : لیزا دراگومیر آخرین بازمانده نسل داراگومیرها دارای قدرتی خاص در بین نژاد خود می باشد و نگهبان او "رز" برای محافظت او از دست کسانی که به این قدرت خاص علاقه مند بودند او را از محلی که در آن تحصیل میکردند فراری میدهد اما با پیدا نمودن آنها توسط نگهبانان آکادمی مجبور به بازگشت میشوند. این قدرت خاص که لیزا را حتی بین خون آشامان ممتاز نموده چیست؟ تعقیب کنندگان لیزا و قدرتش چه خواهند کرد؟ اینها سوالاتی هست که با خواندن داستان به آنها پی خواهید برد .

 نام کتاب :  اسم من اهریمن

 نویسنده کتاب : آر. ال. استاین

 تعداد صفحات کتاب : 111

  حجم کتاب : .945 کیلوبایت

  قالب کتاب :  PDF

 فرمت فایل : ZIP

  خلاصه داستان : من آر .ال .استاین هستم و می خواهم شما را با مگی اکانر اشنا کنم.او همان دختر موقرمزی است که لبخندی هیجانی بر چهره داشت. چرا لبخند میزند؟ خب به خاطراین که امروز روز تولد مگی است. امروز 13 ساله شده و چه چیزی بهتر از جشن گرفتن این روز استثنایی با دوستانش؟ انها مگی را به یک کارناوال کوچک در اسکله برده اند.و اکنون در بیرون چادر غیبگو منتظر ایستاده اند.یکی از دوستان مگی می گوید:بیایید بریم داخل و در روز تولدت آینده ت رو پیش بینی کنیم ! مگی به دنبال دوستانش وارد می شود.پیشگو دست مگی را می گیرد و شروع به بررسی کف دستش می کند....لحظه ای بعد چادر با فریاد وحشت مگی می لرزد...مگی،تولدت مبارک،ولی مواظب باش.وقتی قدم به داخل چادر پیشگو می گذاری، قدم به.....تالار وحشت نهاده ای !